دل نگار

تو دلم خیلی چیزاست که به هیچ کس نمی تونم بگم حتی تو !!!

دل نگار

تو دلم خیلی چیزاست که به هیچ کس نمی تونم بگم حتی تو !!!

افتاب

وقتی یه ساعت افتاب بتابه خاطره ی دو هفته بارندگی پیگیر از خاطرم میره.

اهای اهای خبردااااااااااااار

بشتابید                                         بشتابید

ما میخواهیم به شما پول بدهیم

تنها کافیست اولین لینک موجود در بخش دلداران را بزنید.

شما عضو نمیشوید بلکه استخدام میشوید.

بشتابید                                         بشتابید

اونچه انسان رو غرق می کنه در آب افتادن نیست

بلکه زیر آب موندنه.

 

اگه به وجود آب یقین داشته باشم تشنه نمی مونم

 

خورشید روز رو میسازه

و

ما روزگار رو

 

Bilder und Poster von www.begann.de

مشورت

سلام دلداران عزیز

میدونین چیه؟

چند روزه که خیلی فکرم مشغوله.میپرسین چرا؟ خوب به خاطر یه دوست یعنی حرفای یه دوست.

اون داشت برام از محل کارش و همکاراش برام میگفت.

اون میگفت اونجا یه همکار داره که هیچ کاری رو درست انجام نمیده و از یک ماه گذشته تقریبا هیچ کاری نکرده یعنی همش مسافرت بوده و وقتی از مسافرت اومده دوباره رفته مسافرت و وقتی اومده مریض شده و یه هفته نیومده سر کار !!! بعد از اینم یه کار که قرار شده انجام بده اشتباه انجام داده!!!!!

خوب این خیلی عجیبه!!!!!!!!!!!

دوستمو هر وقت که میبینیش عصبانیه.یعنی ادم  عصبی ای نیست ولی از دست همکارش عصبانی میشه و هر روز هم با هم دعوا میکنن ولی خوب چاره ای نداره باید بسوزه و بسازه !!!!!!!!!

دوستم میگفت چند روز پیش همکارش بهش پیامک داده ٫شاکی٫ که تو همه ی کارای منو به دید منفی نگاه میکنی و همش با من دعوا میکنی.

منم اولش فکر کردم این هم میتونه باشه و ادم نباید یه طرفه به قاضی بره ولی با شناختی که از همکار دوستم داشتم حرفای اونو تائید میکردم.

اخه این همکارش دبیرستانو به زور تموم کرده اصلا شاید تمومم نکرده باشه و خلاصه من تا حالا هیچ کار مفیدی ازش ندیدم که انجام بده.

دوستم میگفت:من از دست همکارم رنج میکشم  ولی نمیتونم کاریش بکنم.اون به هیچ وجه اصلاح پذیر نیست تا حالا راه های مختلفی رو امتحان کردم ولی اون گوشش بدهکار نیست که نیست.حتی وقتی بهش میگی باید چیکار کنی که درست بشه با غد بازی حرف گوش نمیده و میخواد حرف حرف خودش باشه.

حتی وقتی هم که قبول میکنه که اشتباه کرده و عذر خواهی میکنه و میگه که:من از این به بعد تمام سعی خودمو میکنم که کار ها رو درست انجام بدم فایده نداره و باز همون اش و همون کاسه ست

 ودوست منم از دست همکارش مثه سیر و سرکه میجوشه و حتی دچار بیماری فشار خون شده

و با این که اسمشه دو نفرن که کار میکنن دوست من مجبور همه کار ها رو تنهایی انجام بده و هیچ کمکی نداره و خوب خسته هم میشه و حتی خیلی وقتا خرابکاری های دوستشو هم باید درست کنه. 

دوستم از من راه حل خواست که چطور میتونه با همکارش کنار بیاد تا بتونه باهاش کار کنه

من هم اول به این نتیجه رسیدم که شاید اگه مدتی بهش بی محلی کنه درست بشه و سر عقل بیاد ولی بعد مردد شدم و حلا نمیدونم چطوری میتونم به دوستم کمک کنم .

خوب نظر شما چیه؟

لطفا به من کمک کنین 

ازتون ممنون

 

 

 

بهار رمضان

حالیا معجزه ی باران را باور کن

و سخاوت را در چشم چمن زار ببین

و محبت را در روح نسیم

که در این کوچه ی تنگ

با همین دست تهی

روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرند!

خاک جان یافته است

تو چرا سنگ شدی؟

تو چرا این همه دلتنگ شدی؟

باز کن پنجره ها را

و بهاران را

باور کن

فریدون مشیری 

شبی لیلی به مجنون گفت کای محبوب بی همتا

تـرا عاشق شود پیدا ولی مجــــــنون نخواهد شد

ارامش

من برای دیدن چهره ام به اب رونده نگاه نمیکنم

به اب ایستاده رو میکنم چون تنها اونی که خود ارامه میتونه

ارامش رو به دیگران برسونه.

مثه همسر عزیز من 

دل...

گفتمش: دل می خری؟ پرسید: چند؟ گفتمش : دل مال تو. تنها بخند... خنده کرد و دل ز دستانم ربود. تا به خود باز آمدم او رفته بود ... دل ز دستش روی خاک افتاده بود ... جای پایش روی دل جا مانده بود