دل نگار

تو دلم خیلی چیزاست که به هیچ کس نمی تونم بگم حتی تو !!!

دل نگار

تو دلم خیلی چیزاست که به هیچ کس نمی تونم بگم حتی تو !!!

درد دل با آقام

 

 

ای امام زمان(عج) کی میای! تا دیگه کسی جر‌‌‌‌ات نکنه به مظلوما ظلم کنه! 

کی میای! تا چشم ما به جمال رخ تو منور بشه ! 

کی میای! تا بالاخره این مسلمونا متحد بشن! 

کی میای! تا خودت به ما بگی شب سرنوشت ها (همون شب قدر) کدوم شبه! 

کی میای! تا توی یه همچین شبی خودت برای جدت روضه بخونی و ما پا منبریات باشیم! 

  

اللهم عجل لولیک الفرج...                                                       آمین! 

 

در این شب عزیز از همه ی دوستان التماس دعا دارم. 

 

طواف یک قاصدک!

قاصدک ذهنم را از بوته امید جدا کرده و با کوله باری از آرزوهای نارس به سوی تو پرواز می دهم ، تا به جای من به دور خانه 4گوشه ات طواف کند .



یادش بخیر......



یادش بخیر زمانی که با پاهایی که از شدت گردیدن ، نای رفتن نداشتند ، به دور خانه ات می گردیدم و آنچنان زلال شده بودم که برای تک تک موجودات جهان دعا می کردم .



یادش بخیر زمانی که ( یا حنان ) ، ( یا منان گویان ) برای برآورده شدن تمام خواسته ها و آرزوهایم از تو ضمانت می گرفتم و تمام امید و آرزویم را در دستانم جمع کرده و با ندای الله اکبر به سوی تو پرواز می دادم .



چه زیبا بود لحظاتی که مستجاب الدعوه شده بودم و تو با سرعت نور دستور برآورده شدن دعاهایم را به کائنات می دادی .



یادش بخیر زمانی که حتی کبوتران با لبای سفید احرامشان ، با من طواف می کردند و به من می فهماندی که در اینجا ، عقل مجوز ورود نیست بلکه برای ورود دعوتنامه لازم است و هیچ کس بی دعوت نمی تواند وارد شود .



یادش بخیر زمانی که روبه روی در خانه ات به انتظار می نشستم تا شاید که گشایشی صورت گیرد و صاحبخانه ثروتمند ، دست این گدای مسکین را گرفته و به راهی هدایت کند که در آن جز سعادت چیزی نیست .



سرایت کهربایی بود که قلب آهنی مرا به سوی خود می کشید و من هرچه سعی می کردم ، نمی توانستم از مغناطیسی که در آن گرفتار شده بودم ، دل بکنم .



یادش بخیر زمانی که .............

............................................

مگر می شود که یادم برود .

............................................

ای قاصدک ، با تو ام ...هان ....رفتی آنجا مرا یادت نرود...با تو ام هان .... از طرف من بگو :



ای سرزمین فرشتگان ، قبل از اینکه قلبم از اشتیاق دیدار تو از ضربان نیفتاده ، مرا دوباره به سوی خود بخوان.

دل من

دل من از تبار دیوار های کاهگلی است ســـــــــاده می افتد، ســـــــاده می شکند، ســــــــــاده می میرد .دل من تنهـــــــــا سخت می گرید...!

 

بودن من درد نیست من از بیهوده بودن سخت دلگیرم.

دانستنیها

۹.ویژگیهای سازمان های پیشرو 

ساختار سازمانهای پیشرو به گونه ای طراحی میشود که بتوانند به طور سریع به تغییرات محیطی پاسخ دهند. این ساختار سازمانی به شکلی انعطاف پذیر است که با تغییرات همسو است و برای ایجاد تولیدات جدید آماده است و نه تنها سازمان دائماْ در حال تصحیح است بلکه مهیا برای تحول آتی است. 


 

۱۰.بالندگی سازمان های پیشرو 

  • گشودگی و باز بودن 
  • اعتقاد (باور) به درستی دیگری  
  • اعتقاد به یکدیگر  
  • بازخورد از درون و بیرون 
  • مشارکت بادیگران و آرمان خواه

من اگرجان به فدای تو نکردم چه کنم؟

همرهدل به وصالتنرسیدم چه کنم؟

زاهدان راه خدا و عاقلان راه ادب

من اگر جز ره عشق راه سپردم چه کنم؟

هر شب و روز سرا پا همه گوشم همه سمع 

مناگر صوت تو هرگز نشنیدم چه کنم؟

شودآیا که نشان سر راهم بنهی

من اگر از خود تو راه نپرسم چه کنم؟

سرنوشت

تقدیر ثمره ی بخت و اقبال نییست بلکه حاصل انتخاب است.

ما هر روز خودمان سرنوشت خود زا با افکاری که در سر داریم می سازیم.

همان طور که خردمندی مگوید مردم خطا های زندگی خود را جمع می کنند و از آن هیولایی می آفرینند و نامش را سرنوشت می گذارند.