شروع ترم
یک هفته بعد از شروع ترم
دو هفته بعد از شروع ترم
قبل از میان ترم
در طول امتحان میان ترم
بعد از امتحان میان ترم
قبل از امتحان پایان ترم
اطلاع از برنامه پایان ترم
7 روز قبل از پایان ترم
6 روز قبل از پایان ترم
5 روز قبل از پایان ترم
4 روز قبل از پایان ترم
2 روز قبل از پایان ترم
1 روز قبل از پایان ترم
شب قبل از امتحان
1 ساعت قبل از امتحان
در طول امتحان
هنگام خروج از سالن امتحان
بعد از امتحان
وقتی که خوابی نیمه شب تو را نگاه میکنم
زیباییت را با بهار گاه اشتباه میکنم
از شرم سر انگشت من پیشانی ات تر میشود
عطر تنت میپیچد و دنیا معطر میشود
گیسوت تابی میخورد می لغزد از بازوی تو
از شانه جاری میشود چون آبشاری موی تو
چون برگ گل بر بسترم می گسترانی بوی خود
من را نوازش میکنی بر مهربان زانوی خود
آسیمه میخیزم ز خواب تو نیستی اما دگر
ای عشق من بی من کجا تنها نرو من را ببر
من بی تو می میرم نرو من بی تو میمیرم بمان
با من بمان زین پس دگر هر چه تو میگویی همان
در خواب آخر عشق من در برگ گل پیچیدمت
میخوابم ای زیباترین در خواب شاید دیدمت
من که غیر از تو کسى یارى ندارم ، یا حسین
برتـو وبر لطــف تــو امـیدوارم ، یا حســـین
هرکجا وصف گل است از خار هم آید سخن
تو گـل زهـرا ومن ، پاى تو خارم ، یا حسین
افتـخارم بس که عـمرى سـاکن کوى توام
از تو باشد نى زمن ، این افتخارم ، یا حسین
غزه امروز کربلاست !
چندنفر از ما بسیج شدیم بریم کربلا ؟!
یا امام مظلوم ! خودتون با نگاهى ، با اشارهاى به این مردم مظلوم کمک کنین ...
تو این روزا تو دعاهاى پر از اشک و نجوامون ،
موقعى که دلامون لرزیده و چشمامون خیس از التماسه ،
مردم مظلوم فلسطین رو دعا کنیم ...
مهدیه رو هم تو دعاهاتون فراموش نکنین !
التماس دعا ...
هنوز فرصت هست
به آسمان نگاه کن
خدا چلچراغی از آسمان آویخته است
هر چراغش دلی است
دلت را روشن کن
تا چلچراغ خدا را بیفروزی!
پر کن پیاله را کین آب آتشین دیریست ره به حال خرابم نمی برد
وین جامها که در پی هم میشود تهی دریای مهنت است که ریزم به کام خیش
آبم میرباید وخوابم نمی برد .....
تنها آنکه شراب درد را چشید
مستی را بی هیچ واسطه دریافت
و همان آرامش زلال را نیز...
به هیئت عذاب
ریگزار وسیع زندگی
تخته سنگ های عظیمی نیز دارد
که ادامه ی عبور را به سختی می اندازد
غافل از آنکه همین استیصال
لحظه ای توقف است و دمی تفکر
هم ؛ آسودن از جریان زیست .
گوشه ای نزدیک به خویشتن
و ردایی آغشته به گریستن
جام مستی به کام و
شوق رهایی از لگام
گویی از ازل تنها تو بودی و او که تنها ستایش انگیز است ؛
و قطعه ای از آسمان که می بارد و می زداید !
از «من» به خود نزدیک تر می شوی و به یقین بی پیرایه تر
آن خالق شگفت را در می یابی
بیداری را در می یابی به تمامی
و واقعیت وجود را
و هم لذت وقوف
تنها آنکه شراب درد را چشید
مستی را بی هیچ واسطه دریافت
و همان آرامش زلال را نیز...
برای شادی روح مادر بزرگ عزیزم لطفا یک فاتحه بخوانید.