دل نگار

تو دلم خیلی چیزاست که به هیچ کس نمی تونم بگم حتی تو !!!

دل نگار

تو دلم خیلی چیزاست که به هیچ کس نمی تونم بگم حتی تو !!!

سارینا

و تو تخت خودت خوابیدی و راحتی غذات یه وقتی داره و خوابت ساعتی </span></span></span>

 

مدرسه میری و شانست واسه زندگی بالاس نمیشه ردش کنی دایی سخت نگیر

 

یه بابا داری که مث شیر پشت سرت مامانی که قلبش با قلب تو می تپه

 

حالا بزرگ تر می شی و می بینی زندگی چطور آدم و خم میکنه دایی سخت نگیر

 

دایی قدر اون چیزی رو که داری داشته باش زندگی مث رنگ و قلم و تو نقاش

 

هر جور رنگش کنی همون جور میمونه نشه جغد شومی تو بومت بخونه

 

نشه سفیدیه چشمات یه روز خون بشه نشه صورت قشنگت گلگون بشه

 

دایی یاد بگیر همه چی رو تجربه کنی ولی تو بعضی راها دیگه برگشتی نیس

 

به هر دستی که دس دادی دست تو بپا دایی بترس از گرگای آدم نما

 

تن لخت تو بده به کسی که روح لختشو هدیه میده بهت و پاش می افته

 

دایی بپا بکارت روحت خط نخوره این یکی پرده رو نمیشه دوخت دوباره

 

اگه نخونی و ندونی پس زود خام میشی سرتو بالا نیگه دار نشه رام شی

 

نگی روسری روسرت محدود شدی حدود و تو تعیین می کنی زندگی یعنی

 

زندونی که آزادیت دست خودت مگه کوه و میشه به بند کشید دایی

 

سارینا بیا ببین داییتو دوباره گلی که کاشته امروزفقط یه خار سارینا قصم همیشه گریه داره سارینا سارینا سارینا

 

 

نشه اخم کنی به اون دختر بچه ای که گلی داره تو دستشو می خواد بهت

 

بفروشه روبرگردونی و با خودت بگی فرق داری حتما آره فرق داری دایی

 

اون یه بچه کارگره از پایین شهر فقر و ترس و سیاهی همراهشن

 

باباش معتاد دایی ببین صورتشو جای سرخ سیلی سرد پدرشو

 

فقط نه سال داره تو مدرسه نیستو طعم تلخ کارو به دوش کشیده و

 

گلی که پرپر میشه تو دست مشتری اون گلی که با تلخی ازش می خری

 

واسه اون گل نیست یه لقمه نونه ضامن اینکه کتک نخوره تو خونه

 

نپرس تقصیر کیه خودت می فهمی نپرس قصه اش طولانیه دایی زمین_

 

پر از آدمایی که کار میکنن و یه عده ای فقط پول دارن یه مشت عقده ای

 

که از کار کارگرا کاخ ساختنو چه کسایی تو این راه جون باختنو

 

این چیزارو به دیگرون بگی بهت میخندن آخه زشتیم عادت میشه واسه آدم

 

ولی تو قصه ی خودتو بکش نقاش بزار هر کی هر چی هس باشه تو خودت باش

 

 

شاهین نجفی 

نظرات 1 + ارسال نظر
سعیده جمعه 23 مهر 1389 ساعت 01:53 ب.ظ http://www.sabaleh.blogsky.com

الان اشکم در میاد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بچه تازگیا با کی می پری که این قدر متحول شدی؟!؟!؟!؟!
بگو بهش یه جاییزه بدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد