"قفس" دلتنگ ِ آواز ِ قناری می شود اینجا
و تلخ اندوه ِ خاموشی، چه جاری می شود اینجا
کبوتر سوی " آزادی" چگونه بال بگشاید؟
ز شهبازی که سرمست از شکاری می شود اینجا
ازین جلاد بی همتا، مروت جستجو کم کن!
گرامی عمر ِ آدم صرف خواری می شود اینجا
کدامین ساده می رقصد به ساز ناهماهنگ ِ
سخن پرداز ناقابل که قاری می شود اینجا
پس از پاییز طولانی، بریزد اضطراب از دل
که فرداهای بیداری بهاری می شود اینجا
مبارک باشد آنروز رهایی ای سبکبالان!
که از دستان دارآلوده عاری می شود اینجا
استاد عاکف
در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد.
دکتر شریعتی