زمستانسرآغاز نگاه سرد تو بودو شب بلورین منمعصومانه شکستبا حجم سنگ های غرور تو
آخر گذشتآن زمان کهنه ی دیداررفت آن ثانیه های پر هیاهوشکست آن لحظه های زیباو تو ، چه ساده گذشتی از این همه احساس