حامد عسکری
پیرمرد به من نگاه کرد و پرسید چند تا دوست داری؟
گفتم چرا بگم ده یا بیست تا...
...جواب دادم فقط چند تایی
پیرمرد آهسته و به سختی برخاست و در حالیکه سرش راتکان می داد گفت
تو آدم خوشبختی هستی که این همه دوست داری
ولی در مورد آنچه که می گویی خوب فکر کن
خیلی چیزها هست که تو نمی دونی
دوست، فقط اون کسی نیست که توبهش سلام می کنی
دوست دستی است که تو را از تاریکی و ناامیدی بیرون می کشد
درست وقتی دیگرانی که تو آنها را دوست می نامی سعی دارند تو را به درون ناامیدی و تاریکی بکشند
دوست حقیقی کسی است که نمی تونه تو رو رها کنه
صدائی است که نام تو رو زنده نگه می داره حتی زمانی که دیگران تو را به فراموشی سپرده اند
اما بیشتر از همه دوست یک قلب است. یک دیوار محکم و قوی در ژرفای قلب انسان ها
جایی که عمیق ترین عشق ها از آنجا می آید
پس به آنچه می گویم خوب فکر کن زیرا تمام حرفهایم حقیقت است
فرزندم یکبار دیگر جواب بده چند تا دوست داری؟
سپس مرا نگریست و درانتظار پاسخ من ایستاد
با مهربانی گفتم: اگر خوش شانس باشم، فقط یکی و آن تو هستی
بهترین دوست کسی است که شانه هایش رابه تو می سپارد و وقتی که تنها هستی تو را همراهی می کند
و در غمها تو را دلگرم می کند .کسی که اعتمادی راکه به دنبالش هستی به تو می بخشد .وقتی مشکلی
داری آن راحل می کند و هنگامی که احتیاج به صحبت کردن داری به توگوش می سپارد و بهترین دوستان
عشقی دارند که نمی توان توصیف کرد، غیرقابل تصوراست
چقدر خداوند بزرگ است
درست زمانی که انتظار دریافت چیزی را از او نداری بهترینش را به تو ارزانی می دارد
نفس باد صبا آفت جان خواهد شد عید می آید و اجناس گران خواهد شد
قیمت میوه و شیرینی و آجیل و لباس باز سرویس گر فک و دهان خواهد شد
همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد و سرا پای وجودم نگران خواهد شد
می زنم ساز مخالف دو سه روزی اما عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد
می رسد مرحله ی سخت و نفس گیر خرید نوبت گند ترین کار جهان خواهد شد
کل عیدی و حقوقم به شبی خواهد رفت بر سر جیب بغل ،فاتحه خوان باید شد
یک الف آدم و یک عائله آنهم پر خرج وقت فرسودن اعصاب و روان خواهد شد
پول را با علف خرس یکی می دانند فکر کردید که منطق سرشان خواهد شد
هانیه نعره بر آرد که ندارم مانتو کامران از پی او تیز دوان خواهد شد
که پدر کفش و کت و پیرهنی می خواهم بعد از او نسترنم مرثیه خوان خواهد شد
سام هم لنگه ی جوراب به پا می گوید شستم از پنجه اش امسال عیان خواهد شد
قیمت پسته به قلب من ِآسیب پذیر باز هم وای که آسیب رسان خواهد شد
زیر بازارچه با قیمت ماهی یا گوشت آسمان دور سرم پُر دَ وَران خواهد شد
مغز گردو شده مانند طلا مثقا لی مغزم از قیمت آن سوت کشان خواهد شد
کمرم گشت که در خانه تکانی سرویس حالیا نوبت این فک و دهان خواهد شد
نگاه کنید :
مرد را به عقلش نه به ثروتش
زن را به وفایش نه به جمالش
دوست را به محبتش نه به کلامش
عاشق را به صبرش نه به ادعایش
مال را به برکتش نه به مقدارش
خانه را به آرامشش نه به اندازه اش
اتومبیل را به کاراییش نه به مدلش
غذارا به کیفیتش نه به کمیتش
درس را به استادش نه به سختیش
دانشمند را به علمش نه به مدرکش
مدیر را به عمل کردش نه به جایگاهش
نویسنده را به باورهایش نه به تعداد کتابهایش
شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش
دل را به پاکیش نه به صاحبش
جسم را به سلامتش نه به لاغریش
سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش
برایت از طلا تختی،
مسیری رو به خوشبختی،
برایت عمر نوحی،
وقار همچو کوهی را،
برایت صبر ایوبی،
حیاتی مملو از خوبی،
برایت شاد بودن را،
فقط آزاد بودن را،
رفاقت را،
صداقت را،
محبت را دعا کردم
خدایا در آستانه ی سال نو به ما خوشنامی کورش، دلسوزی داریوش، دادگری انوشیروان، قدرت شاه عباس، لیاقت امیر کبیر، دانایی مصدق، ثروت رفسنجانی، عمر جنتی و بی خیالی احمدی نژاد را عطا کن.
سال نو بر همه مبارک!