من تو باشم تو پای تا سر من
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگرتو/بار دیگر تو
انچه در من نهفته دریاییست
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین طوفانها
ای کاش یارای گفتنم باشد
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیدا ست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
یک حادثه بود امدن
رفتن نه
همسایه ی شیشه سنگ
بشکستن نه
این کاسه اگر ز الیاژ سختیست
دل کندن از ان شود ودل بستن نه
استاد عاکف